۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

وجــوب اجـــــــــــابت دعــوت ولیمه

آداب شب حجله (2۵)    

وجوب اجابت دعوت   

هر کس به ولیمه ای دعوت شد واجب است که اجابت نماید، و در این باره دو حدیث را متذکر می شویم:

1- پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اسیر را رها کنید، دعوت دعوت کننده را اجابت نمایید و به عیادت بیماران بروید.(۱)

2- و نیز فرمودند: اگر کسی شما را برای ولیمه و یا دعوت دیگری فراخواند، اجابت کند، زیرا کسی که دعوت را اجابت ننماید نافرمانی خدا و رسولش را نموده است.(۲)

حتی اگر روزه هم داشت مناسب است که دعوت را اجابت نماید زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: چون یکی از شما به غذایی دعوت شد باید اجابت نماید، اگر روزه نداشت که می خورد و اگر روزه داشت پس دعا کند.(۳)

ولی اگر روزه اش نفلی بود بالاخص وقتی که میزبان اصرار به خوردن نمود، بخورد و در این باره احادیث متعددی آمده است.

1- پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: زمانی که یکی از شما برای صرف غذایی دعوت شد باید اجابت نماید، اگر می خواهد تناول نماید و اگر هم نمی خواهد نخورد.(۴)

2- پیامبر اسلام می فرماید: کسی که روزه نفلی دارد اختیار دارد که آن را بشکند یا نشکند.(۵)

3- از عایشه رضی الله عنها روایت است که روزی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزد من آمدند و گفتند: آیا نزد شما چیزی برای خوردن هست؟ گفتم: نه، فرمودند: پس من روزه می گیرم. روز بعد حلوا به من هدیه شد و من سهم رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را نگه داشتم چون ایشان حلوا را زیاد دوست می داشتند، عایشه می گوید: گفتم: ای رسول الله به من حلوا هدیه شده و من سهم شما را نگه داشته ام، پیامبر فرمودند: بیاورش گرچه صبح اراده نمودم که روزه بگیرم، سپس از آن خوردند و فرمودند: مثال کسی که روزه نفلی دارد مانند کسی است که مقداری از مالش را برای صدقه بیرون کند، اگر بخواهد می تواند آن را صدقه بدهد و اگر نخواست می تواند آنرا نگه دارد. 

(۶) و کسی که روزه نفلش را بخورد برای او قضا آوردن آن روزه واجب نیست و در این مورد دو حدیث ذکر شده است:

1- از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت است که: من رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را به غذا دعوت نمودم چون پیامبر با یارانش تشریف آوردند و سفرة غذا پهن شد یکی از افراد گروه گفت: من روزه دارم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: برادرتان شما را دعوت نموده و بخاطر شما به زحمت افتاده است، سپس به او گفتند بخور و اگر خواستی به جای آن روزه بگیر.(۷)

2-از ابو جهیفه رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم میان سلمان و ابودرداء مؤاخات و برادری برقرار نمود. روزی سلمان برای ملاقات و دیدن ابودرداء رفت، دید که ام الدرداء «همسر ابودرداء» لباس کهنه به تن دارد، سلمان گفت: ترا چه شده؟ ام الدرداء گفت: برادرت ابودرداء شبها به قیام و روزها را به روزه سپری می کند و به دنیا هیچ توجهی ندارد. سپس ابودرداء آمد و به سلمان خوش آمد گفت سلمان از ابودردا خواست تا در خوردن با او شریک شود، ابودرداء گفت: من روزه ام، سلمان گفت: به خدا سوگند تا تو نخوری من هم نخواهم خورد، سپس ابودرداء شروع به غذا خوردن نمود، سلمان شب را نیز در آنجا ماند چون ابودرداء شب خواست نماز بخواند، سلمان مانع شد و به او گفت: ای ابودرداء، جسم و جانت بر تو حقی دارد و پروردگارت، مهمانت و خانواده ات نیز بر تو حقوقی دارند، گاهی روزه بگیر و گاهی نیز بخور، گاهی نماز نفلی بخوان و گاهی نیز نزد خانواده ات برو، و حق هر صاحب حقی را ادا نما و چون نزدیک صبح شد به او گفت: حالا اگر می خواهی بلند شو. راوی گوید: سپس هر دو (سلمان و ابودرداء) بلند شدند و وضو گرفته نماز خواندند. و سپس برای ادای نماز صبح به مسجد رفتند- ابودرداء به پیامبر نزدیک شد تا آنچه سلمان به وی گفته بود ایشان را با خبر سازد و چون جریان را به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گفت، رسول خدا به او فرمودند: ای ابودرداء، بدان که جسم و جانت بر تو حقی دارند و همان چیزهای را بیان نمودند که سلمان به وی گفته بود و در روایتی دیگر چنین آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  فرمودند که سلمان راست گفته است(۸).



 (۱) این حدیث را بخاری 9/198 و عبدبن حمید در المنتخب 65/1 از ابوموسی اشعری روایت نموده اند.

(۲) این حدیث را بخاری 9/198 و مسلم 4/152 و احمد 6337 و بیهقی 7/262 از ابن عمر روایت نموده اند ابویعلی و ابوعوانه نیز این حدیث را روایت نمودند و حدیث گذشته ابوهریرهt نیز شاهدی است بر این حدیث

(۳) این حدیث را مسلم 4/153 و نسائی در الکبری 62/2 و احمد 2/507 و بیهقی 7/263 از ابوهریرهt مرفوعا روایت نموده اند و حدیث عبدالله بن مسعودt که با سند صحیح طبرانی 3/83/2 و ابن السنی تحت شماره 483روایت نموده اند و بنده در ارواء الغلیل تحت شماره 2013 ذکر کرده ام شاهدی است برای این حدیث.

(۴) این حدیث را مسلم و احمد 3/392 و عبدبن حمید در المنتخب 116/1 و طحاوی در المشکل 4/148 روایت نموده اند.

(۵) این حدیث را نسائی در الکبری 64/2 و حاکم 1/439 و بیهقی 4/276 از ام هانی مرفوعا روایت نموده اند حاکم گفته است که سند این حدیث صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده و بنده می گویم که گفته هر دو درست است.

(۶) این حدیث را نسائی با سند صحیح روایت نموده است چنانکه بنده در ارواء الغلیل 4/135/636 بیان نموده ام.

(۷) این حدیث را بیهقی با سند حسن 4/279 روایت نموده است و حافظ در الفتح 4/170 نیز ذکر نموده و طبرانی در الاوسط 1/132/1 روایت نموده و بنده نیز در ارواء الغلیل تحت شماره 1952 تخریج نمودم.

 (۸) این حدیث را بخاری 4/170-171 و ترمذی 3/290 و بیهقی 4/246 و ابن عساکر 13/371/2 روایت نموده اند و ترمذی گفته است که این حدیث صحیح است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد