۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

شبهات تحریم پوشش طلای حلقه ای

                 آداب شب حجله (3۳)   

 

      شبهات تحریم پوشش طلای حلقه ای برای زنان  

                           و پاسخ آنها 

 

باید دانست که بسیاری از علما بنابر شبهاتی که آنها را دلیل محسوب می نمایند از عمل به این احادیث اعراض و روگردانی نموده اند و تا بحال نیز بسیاری از علما به آن دلایل تمسک جسته و آنها را دلایلی دانسته اند که بتوان بنابر آنها عمل به این احادیث را ترک نمود. لذا مناسب دیدم که آن شبهات و رد آنها را متذکر شوم تا افرادی که از روش و طریقه جمع بین احادیث مطلع نیستند فریب نخورده و بدون هیچ دلیل و مدرکی با این احادیث صحیح و محکم مخالفت ننمایند.

1- ادعای اجماع برای مباح بودن مطلق طلا برای زنان و جواب آن.

بعضی از علما ادعا نموده اند که با اجماع مطلق استفاده نمودن طلا برای زنان جایز و مباح می باشد. این گفته بنابر عللی مردود است. اولاً: اثبات اجماع صحیح در این مسئله ممکن نیست. اگر چه بیهقی در سنن خویش(۱) و دیگران مانند حافظ ابن حجر در فتح الباری بیان نموده اند. ولی ابن حجر گویا به عدم ثبوت اجماع اشاره نموده است آنجا که در بحث انگشتر طلایی (با صیغه مجهول ) می گویند: «فقد نقل الاجماع علی اباحته للنساء» همانا اجماع برای مباح بودن طلای حلقه ای برای زنان نقل شده است.(۲) و به زودی بطلان این اجماع را بیان می کنم، زیرا هیچکس نمی تواند ادعا نماید که اجماع دینی و یقینی در این مسئله وجود دارد. علاوه بر این مسئله تصور اجماع ممکن نیست، چه رسد به وقت آن، بدین منظور امام احمد می فرماید: «من ادّعی الاجماع فهو کاذب و مایدریه لعل الناس اختلفوا»(۳) یعنی هرکس ادعای اجماع نماید دروغ است او چه میداند شاید علما اختلاف کرده باشند، این قول را پسرش عبدلله در کتابش بنام «مسائل» ذکر نموده است. ولی اینجا جای تفصیل این موضوع مهم نیست و هرکس خواهان تحقیق بیشتراست به کتابهای اصول فقه مانند «اصول الاحکام ابن حزم»(۴) و ارشاد الفحول ، علامه شوکانی و دیگر کتب اصولی که نویسندگانشان مقلد نیستند، که در این باره بحث نموده اند؛رجوع نماید.  

محال بودن اجماع صحیح

بر خلاف حدیث صحیح بدون وجود ناسخ صحیح 

ثانیاً : اگر به طور کامل اثبات اجماع ممکن هم باشد ولی ادعای آن در خصوص این مسئله صحیح نیست. زیرا مخالف با سنت صحیح است و مخالفت با سنت صحیح تصور این نوع اجماع را هم غیر ممکن می سازد؛ زیرا این گمان، ضلالت امت اسلامی را در بردارد. و این مسئله محال است، زیرا رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: «لا تجتمع امتی علی الضلاله» امتم بر گمراهی اجماع نمی کند. و مانند این نوع اجماع حتی در ذهن و خیال هم نمی گنجد چه رسد به عالم خارج و حقیقت. ابو محمد بن حزم رحمه الله «در اصول الاحکام»(۵) می فرماید: بعضی از یاران ما جایز دانسته اند که حدیث صحیح پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بنا بر  اجماعی که بر خلاف آن صورت گرفته رد نمود. و گفته اند که این دلیلی بر منسوخ بودن آن حدیث است. این سخن بنابر دو دلیل واضح خطایی فاحش و اشتباهی یقینی است: اول اینکه هرگز اجماعی بر خلاف حدیث صحیح منعقد نگردیده است. و هرکس ادعای چنین اجماعی را دارد باید آن را بر ایمان ذکر نماید. و به خدا قسم تا به ابد چنین اجماعی شکل نخواهد گرفت. دوم اینکه خداوند می فرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (آیه:9) سوره حجر یعنی همانا ذکر قرآن را ما نازل نمودیم و محافظ آنیم. و این مطلب برای هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد یقینی است که آنچه که خداوند عزوجل محافظت آن را به عهده گرفته هرگز ضایع نخواهد کرد و در این مورد هیچ مسلمانی شک ندارد.

و دیگر اینکه گفتار رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تماما وحی است. زیرا خداوند می فرماید: وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى (4) سوره نجم  «او از روی خواهشات صحبت نمی کند؛ هرآنچه می گوید وحی است که به سویش وحی شده است.» و وحی به اجماع تمام امت ذکر می باشد و ذکر با نص قرآن محافظت شده است. پس صدرصد گفتار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با محافظت خداوند عزوجل محفوظ مانده و تمام آن به ما رسیده است. و اگر همانطور باشد که این گوینده ادعا می کند که بر ترک این حدیث اجماع شده و یا اینکه این حدیث منسوخ شده چنانکه ذکر شد، پس ناسخ آن که بر وجودش اتفاق نموده اند ضایع شده و موجود نیست. و این تکذیب نمودن خداوند عزوجل را، در بر دارد در اینکه او محافظ تمام ذکر است واگر این گفته چنین باشد که می گوید، در این صورت بیشتر آنچه که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از طرف الله عزوجل رسانده است ساقط و باطل می گردد. و این نظریه را رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در این گفته خویش، اللهم هل بلغت در حجه الوداع رد نمودند.

سپس ابن حزم در ادامه بحث می گوید: ما منکر این نیستیم که حدیث صحیح و آیه صحیح التلاوتی با حدیث صحیح یا آیه دیگری منسوخ می گردد، این نوع نسخ بالاتفاق ثابت است، بلکه نمونه های آن هم نزدمان موجود است، ولی آنچه ما می گوییم این است، که باید ناسخ آن دو نیز با الفاظ و نص به طور کامل به ما رسیده باشد.

تمام اینها ضروری است ولی آنچه ما را از پذیرش این اجماع باز می دارد، این است که آنچه منسوخ می دانند محفوظ و منقول بوده و به مارسیده است. ولی آنچه را که ناسخ می دانند وجودی ندارد و لفظش به ما نرسیده است؛ پس این ادعا نزد ما باطل بوده و برای پیدا نمودن آن هیچ راهی تا ابد در دین وجود ندارد، زیرا این شی معدوم است که پیدایش آن نزد ما نیز در زمره محالات قرار گرفته است. خداوندا توفیق رسیدن به حق در دست توست. 

 

   تقدیم سنت براجماعی که دلیلی از قرآن و سنت ندارد 

علامه محقق ابن قیم جوزی رحمه الله علیه می فرماید: تمام ائمه اسلام همیشه بر این نظریه بوده اند که قرآن بر سنت و سنت بر اجماع مقدم است و اجماع در درجه سوم قرار دارد.

امام شافعی رحمه الله علیه می فرماید: کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و اجماع ائمه حجت می باشد. و در کتاب اختلافش با مالک می گوید: علم درجاتی دارد، درجه اول کتاب الله و درجه دوم سنت است سپس اجماع، در مواردی که در کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نباشد، قرار دارد.

ابن قیم نیز هنگام بیان اصول فتوای امام احمد می گوید: امام احمد چنین نبودند که عملی، نظری، قیاسی، قول صحابی و عدم علم از مخالف که آنرا بسیاری اجماع می نامد بر حدیث صحیح مقدم بدارند همانگونه که بعضی چنین اجماعی را بر حدیث مقدم می دارند.

امام احمدرحمه الله علیه کسی را که ادعای چنین اجماعی را بنماید تکذیب نموده اند و مقدم نمودن این نوع اجماع را بر حدیث صحیح جائز نمی دانند. امام شافعی نیز چنین نظری دارند.

احادیث رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم نزد امام احمد و دیگر ائمه حدیث بزرگتر و با اهمیت تر از این است که بر آن اجماع وهمی و خیالی که در بردارندة عدم آگاهی از نظر مخالف است را مقدم بدانند. و اگر چنین می بود نصوص « آیات و احادیث» بی ارزش و متروک می ماندند و آنوقت این گنجایش بوجود می آمد که هرکس در مسئله ای از وجود مخالف آگاهی نداشته باشد، این جهالت و عدم آگاهی خویش نسبت به مخالف را بر نصوص مقدم بدارد.(6)

آری: این همان اشتباهی است که بعضی در این جا مرتکب شدند و اجماع خیالی خویش را بر احادیث گذشته مقدم نموده اند، در حالیکه بنابر توضیح ذیل هیچ اجماعی صورت نگرفته است، زیرا در این مسئله چیزی یافت و ثابت شده که اجماع خیالی را می شکند و آن روایتی است که عبدالرزاق در المصنف و ابن صاعد در کتاب حدیث خویش(7) بخط ابن عساکر، و ابن حزم(8) با سند صحیح از محمد بن سرین می گفت: «لا تلبسی الذهب انی اخشی علیک اللهب»؛ یعنی طلا نپوش زیرا می ترسم گرفتار شعله آتش شوی. و ابن عساکر با دو سند دیگر روایت نموده که یکی از دختران ابوهریره رضی الله عنه به وی گفت: دختران به من طعنه می زنند و می گویند که چرا پدرت ترا با طلا آراسته نمی کند (یعنی برایت طلا نمی خرد) ابوهریره رضی الله عنه در جواب گفت: به آنها بگو پدرم مرا زیور طلائی نمی پوشاند زیرا می ترسد که گرفتار شعله آتش شوم(9) و عبدالرزاق نیز مانند این را روایت نموده(10) و بغوی در شرح السنه(11) معلقاً این اثر را روایت نموده است و وجود اختلاف در این مساله را بیان کرده است و سپس بعد از توضیح اباحت انگشتر طلایی برای زنان و مزین شدنشان با آن را، در نزد اکثر اهل علم می گوید گروهی از علماء آنرا مکروه دانسته اند و سپس حدیث اسماء بنت یزید را (که قبلا بعضی از قسمتهای آن در متن و تفصیل آن در حواشی ذکر شده) بیان می دارد.

آنچه بغوی از کراهیت نزد بعضی از علما بیان نموده همان کراهیت تحریمی است، زیرا در اصطلاح سلف همین مفهوم معروف است و این اتباع اسلوب قرآنی در آیات کریمه متعددی می باشد مانند این گفته الله : وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (آیه:7 سوره حجرات) یعنی «کفر، فسق و عصیان را نزدتان مکروه (حرام) قرار داده است» و این مسئله مهم را در کتابم «تحذیر الساجد من اتخاذ القبو مساجد»(12) تشریح و برای آن مثالهای متعددی ذکر نموده ام، هر کس می خواهد به آن مراجعه نماید و ما مثال دیگری که دسترسی به آن آسانتر است و قبلاً نیز در بحث «انگشتر خواستگاری» ذکر شده بیان می داریم و آن اینکه امام احمد و امام اسحاق بن راهویه انگشتر طلایی را برای مردان مکروه می دانند، این کراهیت بنا بر تصریح احادیث صحیحی که قبلاً ذکر نمودیم کراهیت تحریمی می باشد. همچنین در مورد تحریم انگشتر طلایی برای زنان نیز ادله صریحی وجود دارد، و هر عالمی که کراهیت را مطلق ذکر کرده، کراهیت شرعی بوده و این نوع کراهیت تحریمی می باشد و خودتان منصفانه بیندیشید.

و ابن عبدالحکم در کتاب سیرت عمربن عبدالعزیز رضی الله عنه(13) ذکر نموده است که دختر عمر به او لؤلؤیی را فرستاد و به وی پیغام داد که اگر مناسب می بینید یکی از خواهرانم را بفرستید تا آنها را در گوشم قرار دهم، عمر دو اخگر آتش برایش فرستاد و گفت: اگر می توانی این دو اخگر را در گوشهایت قرار دهی، خواهرت را خواهم فرستاد.

ظاهراً این لؤلؤ باطلا آبدیده شده و آراسته گردیده بوده است زیرا لؤلؤ به تنهایی ساخته نمی شود و مورد استفاده قرار نمی گیرد و این مطلب را لفظ «جمرتین» دو اخگر تایید می نماید. و این مطلب از احادیث تحریم طلای حلقه ای برای زنان که قبلاً ذکر شد مانند حدیث بنت هبیره فهمیده می شود. پس بطلان ادعای اجماع در این مسئله ثابت گردید.



(1) سنن بیهقی 4/124 

 (2) فتح الباری 10/260

(3) المسائل صفحه 390

 (4) اصول الاحکام ابن خرم 4/128-144

(5) اصول الاحکام ابن خرم 2/71-72

(6) مصنف عبدالرزاق 11/70/19935

 (7) کتاب حدیث ابن صاعد 35/1

(8) ابن خرم 10/82

(9) ابن عساکر 19/124/2

 (10) عبدالرزاق 19938

(11) شرح السنه بغوی 3/210/82

(12) صفحات کتاب مذکور 48-55

 (13) صفحه 163 کتاب مذکور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد