۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

آواز خوانی و دف زدن در عروسی

آداب شب حجله (30) 

 

آواز خوانی و دف زدن در عروسی

 

برای شوهر جایز است که به زنان در عروسی اجازه دهد که با دف زدن و آواز مباح که در آن اشعار مربوط به توصیف جمال و ذکر کارهای خلاف و زشت نباشد، عروسی را آشکار و اعلان نمایند و در این مورد احادیث متعددی وارد شده است:

1- از ربیع بنت معوذ رضی الله عنها روایت است که می فرماید: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم زمان عروسی من آمد و بر بستری که من بر روی آن نشسته بودم، نشست  پیامبر بسیار به من نزدیک بود. کنیزان ما دف می زدند و درباره پدرانمان که در جنگ بدر شهید شده بودند مرثیه خوانی می کردند، یکی از آنها چنین گفت: در میان ما پیامبری است که آنچه فردا خواهد گذشت را می داند (یعنی غیب می داند) پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: این مصراع را نخوان و مصراعهای دیگری که می خواندی، ادامه بده.(1)

2- از عایشه رضی الله عنها روایت است که: او زنی را که به ازدواج یکی از انصار در آمده بود به خانه بخت فرستاد. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ای عایشه، آیا شعر و شادی هم خبری بود؟ انصار شعر و شادی را می پسندند.(2)

و در روایتی دیگر چنین آمده که: پیامبر فرمودند: آیا با عروس، دختری را فرستادید تا آواز بخواند و دف بزند؟ عایشه می گوید: گفتم: چه آوازی بخواند؟ پیامبر فرمودند که چنین بگوید:

اتیناکم اتیناکم                        فحیّونا نحییکم

لولا الذهب الاحمر                ما حلّت بوادیکم

لولا الحنطه السمراء              ما سمنت عذاریکم.(3)

یعنی :

آمدیم ما آمدیم ای اهل نام        

تا دهیم و بازگیریم یک سلام

گر نبودی این طلای سرخ ناز

نا رسیدی بهرتان این سرفراز

گرنبودی گندمان گندمی                  

                     ناشدی دختر زتان فربه همی(4)

3- و نیز از عایشه رضی الله عنها روایت است که: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در عروسی ای شنیدند که گروهی از مردم با آواز این اشعار را می خواندند:

و اهدی لها اکبش                     یبحبحن فی المربد

وحبک فی النادی                     و یعلم ما فی غد

بهر تو ای نو عروس قوچان به هدیه در رسید

در میان این میدان رقصها آمد پدید

یار و محبوبت نشسته در میان جمع ما         

               او همی داند زفردا آنچه آید بهر ما

در روایت دیگری بیت آخر چنین آمده

و زوجک فی النادی                   یعلم ما فی غد

شوهر نازت نشسته در میان جمع ما                 

         او همی داند ز فردا آنچه آید بهر ما (5)

عایشه رضی الله عنها می گوید رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: جز خداوند سبحان کسی دیگر نمی داند که فردا چه خواهدشد.(6)

4- از عامر بن سعد بجلی روایت است که من نزد قرظه بن کعب و ابو مسعود و صحابه دیگری رضی الله عنهم بودم (راوی می گوید که نامش را فراموش نمودم) دیدم که در نزدشان کنیزان دف می زنند و آواز می خوانند، گفتم: آیا شما این را تایید می نمایید در حالیکه یاران محمد صلی الله علیه و آله وسلم هستید؟ آنها گفتند: انجام این اعمال در عروسیها و مصیبتها به ما اجازه داده شده است. و در روایتی چنین آمده که: گریة بدون نوحه بر میت اجازه داده شده است.(7)

5- ابوبلج یحیی بن سلیم روایت می کند که: به محمد بن حاطب گفتم که من دو بار ازدواج نمودم، در هیچ یک از آنها آواز و دفی نبود. محمد بن حاطب رضی الله عنه گفت که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «جدا کننده حلال (نکاح) از حرام (زنا) آواز و دف است».(8) 

6- و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «نکاح را علنی و آشکار سازید».(9)

 



(1) این روایت را بخاری2/352،9/166-167 و بیهقی 7/288-289 و احمد 6/359-360 و محاملی در صلاه العیدین تحت شماره 139 روایت نموده اند

(2) این روایت را بخاری 9/184-185 و حاکم 2/184 و از ایشان بیهقی 7/288 روایت نمودند. 

(3) این حدیث را طبرانی در زوائد خویش 1/176/1 روایت نموده و من آنرا در ارواء اللغلیل تحت شماره 1995 تخریج نمودم.

(4) ترجمه اشعار عربی به اشعار فارسی از مترجم است.

(5) اشعار فارسی که ترجمه اشعار عربی اند از مترجم می باشد.

(6) این حدیث را طبرانی در الصغیر صفحه69 تحت شماره 830 و حاکم 2/184-185 و بیهقی 7/289 روایت نمودند و حاکم گفته که بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی نیز تاییدش نموده است و حافظ 9/167 گفته که طبرانی در الاوسط با سند حسن روایت نموده است.

(7) این حدیث را حاکم و بیهقی و نسائی 2/93 و طیالسی تحت شماره 1221 روایت نمودند.

 (8) این حدیث را نسائی 2/91 و ترمذی 2/170 روایت نموده اند ترمذی گفته که حسن است و ابن ماجه و حاکم و بیهقی 7/289 و احمد 3/418 و ابو علی طوسی در مختصر الاحکام 1/109-110 روایت نموده اند حاکم گفته که سند آن صحیح است و ذهبی نیز تائیدش نموده ولی بنده میگویم سند آن حسن است چنانکه در ارواء الغلیل تحت شمار1994 بیان نموده ام.

(9) این حدیث را ابن حبان 1285 و طبرانی 69/1/1 و در الاوسط 1/167/2 و ضیاء المقدسی در المختاره 150/1 از عبدالله بن زبیر مرفوعاً روایت نموده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد