۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

۩۩۩ آداب شب حجـــــــله ۩۩۩

آداب شب حجله ترجمه کتاب آداب الزفاف نوشته استاد آلبانی رحمه الله

سنتهایی که مهمانان باید رعایت نمایند

آداب شب حجله (2۷) 

 

سنتهایی که مهمانان باید رعایت نمایند 

برای مهمانان مستحب است که دو چیز را رعایت نمایند:

1- مهمانان برای میزبان بعد از اتمام مجلس همان دعایی را بنمایند که از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ثابت شده است. و این دعا به چند صورت از پیامبر روایت شده است:

الف- از عبدالله بن بسر رضی الله عنه روایت است که: پدر او پیامبر را دعوت به غذا نمود پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم نیز دعوتش را پذیرفت و بعد از صرف غذا چنین فرمودند: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَهُمْ فِیمَا رَزَقْتَهُمْ وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ»

یعنی بارالها، آنها را ببخش، و مورد رحمت خود قرار بده و در رزقشان برکت عنایت فرما.(۱)

ب- از مقدادبن اسود روایت است که: من با دو دوستم به حضور پیامبر آمدیم، بسیار گرسنه بودیم، خود را بر مردم عرضه نمودیم ولی کسی ما را مهمان نکرد، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  ما را به خانه خود برد. رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  چهار رأس بز داشت، چون شیر آنها را دوشیدند سپس به من گفتند: ای مقداد، اینها را به چهار قسمت تقسیم کن، من چنین کردم و هر کس سهمش را نوشید و سهم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را نگه داشتیم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم دیر کردند، با خودم گفتم: مطمئناً سول خدا نزد برخی از انصار رفته و غذا خورده است، لذا اشکالی ندارد اگر سهم ایشان را بنوشم، لذا، سهم پیامبر را نیز نوشیدم، سپس روی کاسه را پوشاندم، سپس به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم گرسنه خواهد آمد و برای خوردن چیزی نخواهد یافت، دراز کشیدم و پارچه ای پشمین بر خود انداختم و این پارچه چنان کوتاه بود که اگر بر سر می کشیدم پاهایم عریان بود و چون بر پاهایم می کشیدم سرم لخت میشد. و خوابم نمی برد، با خودم حرف می زدم، دوستانم خوابیده بودند، در همین حالت بودم که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و سلام نمود به گونه ای که فرد بیدار می شنید و خوابیده بیدار نمی شد، سپس به مسجد رفت و نماز خواند، سپس برگشت و سر کاسه را برداشت اما چیز درآن نیافت و دعا فرمود: « للَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنِی وَاسْقِ مَنْ سَقَانِی» یعنی: بارالها کسی را که به من غذا داده غذا بده و کسی که مرا نوشاند، بنوشان- دعای پیامبر را غنیمت شمردم و چادر را برداشته و آنرا محکم به خویش بستم، و سپس با چاقویی بسوی بزها رفتم و آنها را دست می زدم که کدام چاق تر است تا برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم  ذبح نمایم و به پستان هر یک دست می زدم آن را پر شیر می یافتم، سپس یکی از ظرفهایی که خانواده پیامبر در آن شیر می دوشیدند و غذا می خوردند را برداشته و گوسفندان را دوشیدم تا اینکه کاسه پر شد، سپس نزد رسول اکرم آوردم، پیامبر فرمودند: ای مقداد، آیا سهم شیرتان را ننوشیدید؟ گفتم: ای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم بنوشید، سرشان را بلند نمود و فرمود: ای مقداد، شاید کار زشتی انجام دادی، بگو جریان چیست؟ گفتم: بنوشید جریان را خواهم گفت، پیامبر نوشید تا اینکه سیر شد، بعد از آن به من داد، من هم نوشیدم، چون فهمیدم که رسول الله سیر شده و دعایشان در حقم قبول شده است، آنقدر خندیدم، تا که بر زمین افتادم، پیامبر فرمود: جریان چیست؟ آنوقت جریان را به ایشان گفتم، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: این برکتی بود که از آسمان فرود آمده چرا به من نگفتی تا به  دوستانمان از آن می دادیم تا بنوشند، گفتم: قسم بذاتی که شما را به حق مبعوث نموده چون برکت به من و شما رسید، باکی ندارم که به چه کسی نرسیده است.(۲)

2- از انس رضی الله عنه یا صحابی دیگر روایت است که: رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عادت داشتند که به خانه های انصاری برود و چون به خانه یکی از انصار می رفتندبچه ها در اطراف ایشان جمع می شدند، پیامبر به آنها سلام نموده و دست بر سر آنان کشیده و بر ایشان دعای خیر می نمودند: روزی به درب خانه سعد بن عباده رفتند و اجازه ورود خواستند و گفتند: السلام علیکم و رحمه الله، سعد در جواب گفت و علیک السلام و رحمه الله ولی آهسته گفت تا پیامبر نشنوند، پیامبر سه بار سلام نمودند و سعد هر با آهسته جواب می داده ولی پیامبر متوجه نشدند، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم عادت داشتند که بیشتر از سه بار سلام نمی کردند اگر به ایشان اجازه ورود داده می شد داخل می شدند و الا برمی گشتند، پیامبر برگشتند وسعد به دنبال پیامبر رفت و گفت: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدای شما باد، هر بار که شما سلام می گفتید من آهسته جواب می دادم تا نشنوید، چون دوست داشتم که شما بیشتر سلام نمایید تا برکت بیشتری به من برسد، حال ای رسول خدا بفرمایید، سپس رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم را به خانه برد و برایشان کشمش آورد، پیامبر خوردند و چون از خوردن فارغ شدند این دعا را خواندند: «أَکَلَ طَعَامَکُمْ الْأَبْرَارُ وَصَلَّتْ عَلَیْکُمْ الْمَلَائِکَةُ وَأَفْطَرَ عِنْدَکُمْ الصَّائِمُونَ» یعنی غذایتان را نیکان بخورند و فرشتگان بر شما دعای رحمت نمایند و روزه داران نزدتان افطار نمایند.(۳)

2- کار دومی که مستحب است مهمانان انجام دهند این است که برای عروس و داماد دعای خیر و برکت نمایند و در این مورد احادیث متعددی آمده است:

1- از جابربن عبدالله رضی الله عنه  روایت است که: چون پدرم وفات نمود هفت یا نه دختر به جای گذاشت من با زن بیوه ای ازدواج نمودم، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: جابر آیا ازدواج نمودی؟ گفتم: آری، فرمودند: دوشیزه است یا بیوه؟ گفتم: بیوه فرمودند: چرا با دوشیزه ازدواج ننمودی تا با یکدیگر بازی و شوخی نکنید؟ گفتم: همانا پدرم عبدالله وفات نمود و هفت (یا نُه) دختر بجا گذاشت و من دوست نداشتم که همانند آنها یکی دیگر را به خانه بیاورم بدین سبب با زن بیوه ای را ازدواج نمودم آنها را سرپرستی کند جابر می گوید: رسول الله بمن فرمود: «بارک الله لک» الله به تو برکت بدهد و در روایت دیگری آمده که در حقم دعای خیر نمود.(۴)

2- از بریده رضی الله عنه روایت است که گروهی از انصار به علی رضی الله عنه گفتند که به خواستگاری فاطمه برو، علی نزد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آمد و سلام نمود، پیامبر فرمود: چه می خواهی پسر ابوطالب؟ علی گفت: خواستگار فاطمه، دختر رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هستم. رسول الله فرمود: خیر مقدم می گویم، خوش آمدی و دیگر حرفی نزد. چون علی بن ابی طالب رضی الله عنه از حضور رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم بیرون رفت تعدادی از انصاری که منتظرش بودند پرسیدند که چه خبرداری؟ علی گفت نمی دانم چه خواهد شد فقط رسول الله به من خیر مقدم و خوش آمد گفت، آنها گفتند برایت یکی از آنها کافیست، رسول الله رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم هم به تو خیر مقدم گفته و هم خوش آمد. زمانی که رسول الله رسول الله  صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه رضی الله عنها را به ازدواج علی رضی الله عنه در آورد، گفت: ای علی، باید در عروسی ولیمه داد، یکی از انصار به نام سعد می گوید من قوچی داشتم و عده ای از انصار چند من ذرت جمع آوری کردند و ولیمه علی را دادیم و چون شب زفاف رسید رسول الله به علی گفت: با کسی صحبتی نکن تا اینکه نزد من بیایی، رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم آب درخواست نمود و در ظرفی وضو گرفته و آن آبها را بر علی ریخت و سپس این دعا را خواند: «اللهم بارک فیهما و بارک لهما فی بنائهما» یعنی بار الها به این دو برکت عنایت فرما و زفاف آنها را مبارک گردان.(۵)

3- از عایشه رضی الله عنها روایت است: چون مرا به ازدواج پیامبر در آوردند، مادرم آمد و مرا به خانه برد، دیدم زنانی از انصار نشسته اند، به من گفتند: «عَلَى الْخَیْرِ وَالْبَرَکَة وَعَلَى خَیْرِ طَائِر» به خیر و برکت وخجستگی.(۶)4- از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چون می خواستند ازدواج فردی را به وی تبریک گویند می فرمودند: «بَارَکَ اللَّهُ لَک وَبَارَکَ اللهُ عَلَیکَ وَجَمَعَ بَیْنَکُمَا فِی خَیْرٍ» خداوند به شما برکت عنایت فرماید و کار شما را با برکت کند و پیوندتان را مبارک بگرداند.(۷)



 
(۱) این حدیث را ابن ابی شیبه 12/158/1-2 و مسلم 6/122 و ابوداوود 2/135 و نسائی در الولیمه 66/3 و ترمذی 4/281 روایت نمودند و ترمذی این را صحیح قرار داده است و بیهقی 7/274 و احمد 4/187-188و190 و ابن السنی تحت شماره 470 و طبرانی 1/116/1 و از ایشان ابن عساکر 8/171و2و9و3/1-2 روایت نموده اند

(۲) این روایت را مسلم 6/128-129 و احمد 6/2و3و4و5 و ابن سعد 1/183-184 و ترمذی قسمتی از آن را روایت نموده. 3/394 و آنرا صحیح قرار داده است و حربی در الغریب 5/189/1 روایت نموده است.

(۳) این حدیث را احمد 3/183 و ابو علی صفار در کتاب حدیث خویش 11/1 و طحاوی در المشکل 1/498-499 و بیهقی 7/287 و ابن عساکر 7/59-60 با سندها صحیح روایت نموده اند و ابوداوود 2/150 و ابن سنی تحت شماره 476 تنها دعا را روایت نموده و عراقی در التخریج 2/12 و ابن الملقن در الخلاصه آنرا صحیح قرار دادند و قبل از آنها عبدالحق در الاکلام 194/2 این روایت را صحیح قرار داده است.

 (۴) این روایت را بخاری 9/423 و مسلم 4/176 روایت نمودند و در این باره از انسt نیزآمده است که قبلا گذشت.

 (۵) این حدیث را ابن سعد 8/20/21 و طبرانی در الکبیر 1/112/1 با سند حسن و ابن عساکر 12/88/2 روایت نموده اند.  

(۶) این حدیث را بخاری 9/182 و مسلم 4/141 و بیهقی 7/149 روایت نموده اند.

(۷) این حدیث را سعید بن منصور در سنن خویش 522 و ابوداوود 1/332و ترمذی 2/171 و ابو علی طوسی در المختصر1/110 روایت نموده و صحیح قرار دادند و دارمی 2/134 و ابن ماجه 1/289 و احمد 2/38 و حاکم 2/183 و بیهقی 7/148 روایت نموده اند حاکم گفته بر شرط مسلم صحیح است و ذهبی تائیدش نموده و بنده نیز هر دو را تائید می نمایم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد